سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فردا از آن ماست (موج سوم )

گفتم: چیزی بخوان .
گفت: شرمنده‏ام .
یک سال است چیزی نگفته‏ام .
گفتم: برای عاطفه‏ای که در ما مرده است
رحم‏الله من یقرء الفاتحة مع‏الصلوات!
گفتم: چیزی بخوان .
گفت: رویم سیاه،
آخر می‏دانی که . . .

گفتم: می‏دانم، خشکسالی است
اما در کیف‏های سامسونت هم
یک خروار مضمون ناب خفته است . . . .
شاعران پروازی
هتل بازی
آدمهای از خود راضی
دکه‏های سکه‏سازی!
اصلا مردم حق دارند کاسه انوری را بر سرتان خرد کنند .
کارمندان هنر فقط گزارش کار پر می‏کنند .
وقتی تابوت عاطفه بر زمین مانده بود،
جمعی به جیغ بنفش می‏اندیشیدند
و برای کشف زوزه صورتی
هفت مرتبه الیوت و اکتاویوپاز را ورق می‏زدند
چقدر وقت ما صرف آدامس‏های بادکنکی شد بعضی شعرهایشان را
به مینا و آیدا و سوزی تقدیم می‏کردند .
احمق‏ترها برای گرفتن نوبل
به شبکه‏های بی‏بی‏سی و واشنگتن دخیل می‏بستند . . . .
می‏ترسم روزی به‏نام تمدن
به گردن بعضی زنگوله بیاندازند!
می‏ترسم شلوارهای جین و چارلی، کار دستمان بدهد
و شکلات‏های انگلیسی دهانمان را ببندد .
گاوهای چشم‏چران، آزادانه در خیابان می‏چرند
پسرخوانده‏های مایکل جاکسون به دانشگاه می‏روند .
اینشتین بی‏خوابگاه می‏ماند .
دیوار مسافرخانه‏های ناصرخسرو
فرمول نسبیت را از بر می‏کند .
با این همه در دانشگاه ما
یک استاد ننر پاپیون می‏زند
و فرانسه صحبت می‏کند .
شعرای سبک قصیده و عینک
برای اهل قبور شعر می‏خوانند .
بوفالوهای آمریکا خلیج‏فارس را شخم می‏زنند .
برادرم با پوتین‏های کهنه سربازیش
بسیج می‏شود
مادرم آب و آیینه و قرآن را می‏آورد
پدرم "فالله خیر حافظا" را می‏خواند
اما بعضی خاطرشان جمع است
که ناوگان آمریکا
به استخرهای سرپوشیده‏شان کاری ندارد . . . .
شرکت‏های ثبت‏نشده،
سیاست‏بازان لرد مستضعف،
جیب‏برهای با جواز،
جیب‏برهای بی‏جواز،
مقاطعه‏کاران خیابان زعفرانیه
شرکت صادرات زعفران
شرکت صادرات فرش . . .
خجالت هم چیز نایابی‏ست
حتما باید مساله جنگ بماند برای بعد از جنگ
سیاست‏بازان باز سرگیجه گرفته‏اند
باند ارتشاء
باند زنا
اصلا گور پدر مال دنیا
ریاضت‏کش به ویلایی بسازد!

اصلا با این طرح چطورید؟
جان دادن از ما،
طرح اقتصادی از شما! . . .
بیا به آفتابی نهج‏البلاغه برگردیم
چرا نهج‏البلاغه را جدی نمی‏گیریم؟
مولا ویلا نداشت
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر به شکمش سنگ می‏بست
امام سیب‏زمینی می‏خورد
البته به شما توهین نشود
بعضی برای جنگ شعار می دهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه می روند.
پیش از آنکه بر من حد تهمت جاری کنید
من بر خویشتن حد وجدان جاری کرده‏ام
من دو شاهد عادل دارم:
قرآن و نهج‏البلاغه .
من چاپلوس نیستم
تملق نمی‏گویم
اما قدر امام را می‏دانم
بیایید قدر مردم را بدانیم
بیایید مثل مولا با مردم همدردی کنیم
بیایید امام را اذیت نکنیم
بیایید امام را نصیحت نکنیم .
اردوگاه های فلسطینی را نگاه کن
ابوالفضل با مشک تشنه برمی‏گردد .
صدای گریه رقیه را می‏شنوی؟
گورباچف و ریگان هم کاندید صلح نوبل شده‏اند .
قرآن فهد زیباتر از قرآن قابوس چاپ می‏شود
عرفات شلوار اسرائیلی می‏پوشد
اما سازمان ملل هنوز جلسه تشکیل نداده است
تا به علی‏اصغر شیر خشک برسد
علی‏اصغر باید تا ماه آینده صبر کند .
راستی یاد شهیدان بیت‏المقدس به‏خیر!
جهان‏آرا که بود؟
حاج‏همت که بود؟
حاج‏عباس از دنیا یک قرآن جیبی داشت .
شهید خرازی
شهید نوری
سرداران بی‏دست
شهیدان گمنام
بی‏یادنامه
بی‏سنگ قبر .
عاصمی پودر شد
یوسف نوشته بود:
"خدایا، یوسف هم شهید می‏شود
او را بیامرز . "
اسماعیل وصیت کرد روی قبرش بنویسد:
"پر کاهی تقدیم به آستان الهی . "
امسال هیچ شاعری با حلق اسماعیل همصدا نشد
راستی شماره قطعه شهدا چند بود؟ !
این روزها مردم را  هوشیار و بیدار خواب می‏کنند!
خنده و چشم‏بندی
شوهای تالار وحدت
هنرمندان فخرفروش
خدا کند روایت فتح را فراموش نکنیم .
امسال در جلوی امجدیه کوررنگی بیداد می‏کرد
امسال همه‏چیز را
یا آبی دیدیم یا قرمز .
امسال هم انصافهای ما حسابی چرت زد
امسال وجدانهای ما آنفولانزا گرفت
امسال تاکسی‏ها به پاهای قطع شده
با دنده چهار احترام گذاشتند .
چرا باید از زیر روسری‏های ژرژت
رشته‏های جهنم شعله بکشد
مگر اینجا الجزایر است
امسال در خیابان ولی‏عصر
هیچ‏کس مثل خود آقا غریب نبود!
یکروز یک کراواتی سرمایه‏دار
با بنز قهوه‏ای‏اش از جلوی پایم ویراژ داد
و به عبای وصله‏دارم وصله‏های عوضی چسباند
دیشب جلوی میهمانم تخم‏مرغ آب‏پز گذاشتم
دیشب مادرم با چای و کشمش سر کرد .
او قلبش برای انقلاب می‏تپد
اما وسعش نمی‏رسد یک نوار قلب بگیرد
و من می‏دانم که نوار قلب هم
همه منحنی‏های دردش را نشان نمی‏دهد .
مادرم دفترچه خدمات درمانی ندارد
و همیشه ابوالفضل به دادش می‏رسد
او برای شهیدان اشک می‏ریزد
حلوا می‏پزد
و به ما یاد می‏دهد که چگونه شبهای جمعه
با چهار قاشق حلوای نذری سیر شویم .
او قبر شهیدان را با دست می‏شوید،
بوی فقر و غربت
تمام پرچم‏های سبز و سرخ را به بوسه می‏گیرد .
وقتی باد چادر وصله‏دارش را تکان می‏دهد
او یک شب خواب خیمه‏های امام حسین (ع) را دید
خواب زینب را
خواب رقیه را
و فردایش مرا به آقا سپرد و روانه کرد
یک‏بار هم در خواب
آینده سبز برادرم را دید
و فردا وقتی خوابش را تعریف می‏کرد
مارش حمله می‏زدند .
او نمی‏داند کادیلاک چه جانوریست
و داخل هواپیما چه شکلی‏ست
اما خوب می‏داند
که شمشیر امام حسین (ع) از طلا نبوده است
و امام زمان در جزیره خضرا نیست .
او قلبش برای انقلاب می‏تپد
و هر شب دعا می‏کند که پیروزی با امام باشد .
و آقا بیاید .



نوشته شده در دوشنبه 88 آبان 25ساعت ساعت 3:36 عصر توسط منتظر| نظر
طبقه بندی: هاشمی میرحسین جنبش سبز قزوه مولا

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin